برگرد, بازنشسته, شانه خالی کردن, عقب نشینی, پس زدن, وحشت زده شدن, شروع, شکست, سقوط را از طریق, شکست خوردن, صدمه دیدن, محو شد, سپری شدن, به طور پیش فرض, از دست دادن, کاهش می یابد, عقب کشیدن, برگشت, اجتناب کردن, جدا شود, از هم جدا شوند, کوچک تماس, برو عقب، حرکت کن به عقب, سقوط, خارج
and I don't FLINCH.
Meaning and definitions of flinch, translation in Persian language for flinch with similar and opposite words. Also find spoken pronunciation of flinch in Persian and in English language.
What flinch means in Persian, flinch meaning in Persian, flinch definition, examples and pronunciation of flinch in Persian language.