هجونامه, تمسخر, دست انداختن, اماده کردن, پرت کردن, مسخره کردن, امتحان, مسخره
دست انداختن, اماده کردن, احاطه کردن, محصور کردن, احاطه, گول زدن, محاصره کردن, مسخره کردن, مسخره, خنده, خندیدن به, امتحان, تمسخر, مجهز کردن, مبله کردن, پوشاندن, زینت دادن, بر چوب اویختن, سرزنش, سرگرم کننده از, شوخی, کمربند, اسباب, لباس, جامه
Meaning and definitions of gird, translation in Persian language for gird with similar and opposite words. Also find spoken pronunciation of gird in Persian and in English language.
What gird means in Persian, gird meaning in Persian, gird definition, examples and pronunciation of gird in Persian language.